پاسخ به یک شبهه « نسل اول انقلاب چه حقی داشتند که با تعیین نظام جمهوری اسلامی برای نسلهای بعدی تعیین سرنوشت نمایند؟»
باسمه تعالی
پاسخ به یک شبهه
امام در سخنرانی بدو ورود به ایران در بهشت زهرا گفته بودند که پدران ما حق نداشتند در مورد سرنوشت ما تصمیم گیری کنند حال سوال این است که نسل اول انقلاب چه حقی داشتند که با تعیین نظام جمهوری اسلامی برای نسلهای بعدی تعیین سرنوشت نمایند؟
پاسخ
سخنان امام در محکومیت نظام سلطنتی بود ویژگی نظام سلطنتی این است که یک فرد به عنوان پادشاه تعیین میشود و بعد از آن اعقاب و فرزندان او نسل به نسل پادشاه مردم میگردند. معنای این سخن این است که افراد و اشخاص به عنوان حاکم پیشاپیش برای قرنهای بعد تعیین میگردند. طبیعی است که گذشتگان حق ندارند برای نسلهای آینده افرادحاکم را تعیین کنند.
این امر ربطی به تعیین نظام جمهوری اسلامی از جانب مردم در اول انقلاب ندارد چون دینی و اسلامی بودن نظام از جانب خداوند است یعنی خداوند در آیات فراوان دستور داده است که باید دین او حاکم شود و احکام دینی او به اجرا درآید تخلف از این دستور برای هیچکس جایز نیست. تعیین نظام اسلامی از جانب مردم امتثال فرمان الهی بود.
جمهوریت نظام هم به این معناست که در هر زمان تعیین حاکمان با اراده خود مردم است و هیچکس حق ندارد از پیش، برای مردم حاکمان را تعیین کند. بنابراین تعیین نظام جمهوری اسلامی از جانب مردم در اول انقلاب مصداق فرمایشات امام در بهشت زهرا نیست. چون تعیین اسلامی بودن نظام اطاعت و امتثال دستور الهی بوده است و جمهوریت نظام یعنی عدم دخالت در سرنوشت آیندگان برای تعیین حاکمان.
برای اینکه روشن شود که فرمایش امام ناظر به نظام سلطنتی بوده است بخشی از فرمایش ایشان در آن روز در اینجا آورده میشود:
« اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتی رأی دادند ـ ولو تمامشان ـ به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی[است؟]ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین میکند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطۀ یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همۀ ملت هم ـ ما فرض کنیم که ـ رأی مثبت دادند اما رأی مثبت دادند بر آغا محمد خان قَجَر و آن سلاطینی که بعدها میآیند؛ هیچ یک از ما زمان آغا محمد خان را ادراک نکرده؛ آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟.
ملت در صد سال پیش از این، صد و پنجاه سال پیش از این ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ما را نداشته است که سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض میکنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تأسیس شد ما فرض میکنیم که به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این میشود که فقط رضا خان سلطان باشد؛ آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند. و اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الآن بیشترشان، بلکه الاّ بعضِ کم، ادراک آن وقت را نکردهاند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ هر کسی سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهای ما ولیّ ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا میکنند آنها تعیین بکنند؟
نیکزاد