«حدود حقوق آزادی بیان وعقیده ومطبوعات درجامعه ما»از نظر آیت الله مصباح یزدی
آنچه امروزه در جامعه ي ما بر آن تكيه ميشود، آزادي بيان و عقيده و آزادي مطبوعات است. از آنجایی که اعتبار و وضع حق به معنای حقوقی و اجتماعی آن، برای یك موجود فقط زمانی معقول و صحیح است كه در برابرش انسان عهدهدار تکلیف گردد. لذا هر قدر انسان در انجام يك عمل صحيح آزاد باشد، كمال حاصل از آن كار برتر و ارجمندتر خواهد بود. بنابراين، نظام حقوقي بايد اصل را بر آزادي مردم قرار دهد تا زمينة تکامل آنان بيشتر فراهم گردد.
در مورد آزادي بيان به همان دليل كه تهمت زدن، افترا بستن و ريختن آبرو با زبان جايز نيست؛ در مطبوعات نيز جايز نيست. اگر كسي در خيابان به ديگري نسبت ناروايي بدهد، پليس او را تعقيب ميكند؛ اما اگر همين را در روزنامه بنويسد و با شمار زياد منتشر كند، شايسته ي تعقيب نمي دانند. اين طبق قانون مطبوعات بايد به هيئت منصفه برود و دو هفته روزنامه اش تعطيل شود. مطبوعات از نظر ما، تافته ي جدا بافته اي نيستند. سخن گفتن با مردم است، ولي با قلم. هر حكمي كه سخن گفتن دارد ـ از نظر حلال و حرام ـ نوشتن هم دارد. همانطور كه كسي كه با زبان تهمت بزند قابل تعقيب دادگاه حقوقي است، اگر مطبوعات هم بنويسند، قابل تعقيب هستند.
پس آزادي مطبوعات مثل آزادي بيان است. هر دوي اينها در قالب مصالح انساني است و مصالح انساني هم مخصوص به مصالح مادي نيست و عقل و دين اين مصالح را تعيين مي كنند. از این رو، چيزى كه آزادى فرد را محدود مىكند مصالح مادى و معنوى جامعه است. فرد آزاد است، مادام كه به مصالح جامعه آسيب و زيان نرساند. بدين جهت كسي كه در صحنة اجتماع كاملاً قوانين اجتماعى اسلامى را رعايت مىكند، مثلاً به ديگران ظلم نمىكند، تظاهر به فسق ندارد و…، اما در خلوتگاه خود تارك الصلوة است، روزهخوارى مىكند، شراب مىنوشد و…، چنين شخصى، اگر چه مسئوليت شرعى و الهى دارد و در عالم آخرت كيفر ميبيند، اما مورد تعقيب و مجازات قانونى قرار نميگيرد، زيرا آشكارامرتكب جرم نشده است و ضرري اجتماعي ندارد
البته اسلام و نه هیچ نظام حقوقی دیگر نمیتواند درباره عقیده قانونی داشته باشد، چون دامنه حقوق و قوانین حقوقی، رفتارها و روابط اجتماعی است، در حالی که عقیده امری قلبی و درونی و شخصی است، ولی هنگامی که عقیده بر زبان جاری میشود و اظهار و تبلیغ و ترویج میگردد، تا دیگران را جذب خود کند، در این صورت وارد حیطه رفتار اجتماعی میشود و وضع قانون حقوقی در مورد آن ممکن میشود.
لذا عقيده ي غلط ، اگر به گفتار و رفتاري منجر شود كه براي مصلحت جامعه زيانبار باشد، بر اساس حكم خدا با آن برخورد ميشود. زیرا آزادی بیان، در اسلام، جزء حقوق فرد نيست؛ بلكه حقّ جامعه ي مسلمانان است و از مصالح كلّ مردم است. حق فرد را بايد به او داد؛ ولي نميتوان حقوق و مصالح جامعه ي مسلمانان را در اختيار عده اي افراد مغرض يا جاهل گذاشت و زمينه ي نابودي بنيان هاي فكري و ديني مردم و نظام اسلامي را به وجود آورد.